روسپید

لغت نامه دهخدا

روسپید. [ س ِ ] ( ص مرکب ) کسی که سرافراز باشد بخوبی کاری که کرده است. روسفید :
شبی دارم سیاه از صبح نومید
درین شب روسپیدم کن چو خورشید.
نظامی.
دو پروانه بینم درین طرفگاه
یکی روسپید است و دیگر سیاه.
نظامی.
تا نفکندند نرست آن امید
تا نشکستند نشد روسپید.
نظامی.
قدم بتربت عاشق ز ساق سیمین نه
که روسپید بروز حساب برخیزد.
؟ ( از آنندراج ).
|| این لفظ را بر زنان بدکاره بر سبیل طعن اطلاق کنند که : ای روسپید، یعنی روسیاه و به این معنی روسپی مخفف آن است. ( آنندراج ). و رجوع به روسپی شود.

فرهنگ فارسی

کسی که سیر افزار باشد بخوبی کاری که کرده است .

پیشنهاد کاربران

روسپید :
ضمن معنای تعریف ی ان ( از عهده ی کاری برامدن این معنا را میدهد 👇🏿👇🏿
کسی ( بیشتر زنی ) که روی خود را برای در آمد سپید وارایش مینماید
به مرور زمان دال ان نیز افتاده و
واژه ی روسپی از ان مانده
لذا عبارت مصطلح وناصواب
� رو سفید مان نمودید �
نادرست ست

بپرس