روستای استپانچیکو ( روسی: Село Степанчиково и его обитатели ) که با عنوان «دوست خانواده» یا «ناشناس» هم از آن نام برده می شود، یکی از رمان های مهم فیودور داستایفسکی، نویسندهٔ رئالیسم روسی است که مضمونی طنز گونه دارد، کتاب در سال ۱۸۵۹ برای اولین بار منتشر گردید.
سرگئی الکساندروویچ، راوی این داستان، از سنت پترزبورگ به املاک عموی خود، سرهنگ ایگور ایلیچ روستانف، احضار و در می یابد که یک شارلاتان میانسال به نام فام فومیچ اوپیسکین، اشراف و مالکین اطراف را به بهانهٔ به زعم خودش خصلت تهاجمی، خودخواهی و کینه توزی وی تحریک و املاک وی را غصب کرده است، سرهنگ ایگور در وصیت نامه اش از سرگئی پرسیده که آیا مایل به ازدواج با ناستنکا هست یا خیر، این در حالی است که ناستنکا دختر جوان فقیری بوده که از قرار معلوم سرهنگ ایگور عموی سرگئی خودش زمانی عاشق دخترک بوده اما به مراد دل نرسیده، در این میان اوپیسکین که ظاهراً از ماجرا خبر داشته، نقشه های دیگری در سر می پرورانده، او تصمیم گرفته بود که دخترک را به ازدواج یک عقب ماندهٔ ذهنی معلوم الحال به نام تاتیانا ایوانوا در آورد. حمیدرضا آتش برآب و مهرداد مهرین این کتاب را به زبان فارسی ترجمه کرده اند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفسرگئی الکساندروویچ، راوی این داستان، از سنت پترزبورگ به املاک عموی خود، سرهنگ ایگور ایلیچ روستانف، احضار و در می یابد که یک شارلاتان میانسال به نام فام فومیچ اوپیسکین، اشراف و مالکین اطراف را به بهانهٔ به زعم خودش خصلت تهاجمی، خودخواهی و کینه توزی وی تحریک و املاک وی را غصب کرده است، سرهنگ ایگور در وصیت نامه اش از سرگئی پرسیده که آیا مایل به ازدواج با ناستنکا هست یا خیر، این در حالی است که ناستنکا دختر جوان فقیری بوده که از قرار معلوم سرهنگ ایگور عموی سرگئی خودش زمانی عاشق دخترک بوده اما به مراد دل نرسیده، در این میان اوپیسکین که ظاهراً از ماجرا خبر داشته، نقشه های دیگری در سر می پرورانده، او تصمیم گرفته بود که دخترک را به ازدواج یک عقب ماندهٔ ذهنی معلوم الحال به نام تاتیانا ایوانوا در آورد. حمیدرضا آتش برآب و مهرداد مهرین این کتاب را به زبان فارسی ترجمه کرده اند.

wiki: روستای استپانچیکو