روسبی باره

لغت نامه دهخدا

روسبی باره. [ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) روسپی باره : زنی چشمهای بغایت خوش و خوب داشت روزی از شوهرشکایت بقاضی برد قاضی روسبی باره بود از چشمهای اوش خوش آمد. ( منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلن ص 148 ).

فرهنگ فارسی

روسپی باره : زنی چشمهای بغایت خوش و خوب داشت روزی از شوهر شکایت بقاضی برد قاضی روسبی باره بود از چشمهای اوش خوش آمد .

پیشنهاد کاربران

کسبی باز. [ ک َ ] ( نف مرکب ) روسپی باره و زناکار. ( ناظم الاطباء ) .

بپرس