روزی تنگ. [ ت َ ] ( ص مرکب ) آنکه روزی او تنگ بود. ( آنندراج ) : چون چنگ سر زلف توام در چنگ است هر لحظه دلم را بلبت آهنگ است شد پسته تنگ تو دلم را روزی یارب چه دل خسته روزی تنگ است.
حافظ ( از آنندراج ).
در دیوان حافظ چ قزوینی و دکتر قاسم غنی دیده نشد. و رجوع به تنگ روزی در ترکیبات روزی شود.