روز گرد

لغت نامه دهخدا

روز گرد. [ گ َ ] ( اِ مرکب ) آفتاب. ( ناظم الاطباء ) ( از مجموعه مترادفات ) ( از فرهنگ شعوری ). یکی از نامهای آفتاب است. ( از برهان قاطع ) ( ازانجمن آرا ) ( از آنندراج ) :
نه بی رای او گردد این روزگرد
نه بی امر او باشد این خواب و خورد.
فردوسی.
بروز محنتم یاری نکردی
چرا چون روزگرد از من بگردی.
نزاری قهستانی ( از فرهنگ شعوری ).

فرهنگ عمید

۱. آفتاب، خورشید.
۲. (زیست شناسی ) = آفتاب گردان۱

پیشنهاد کاربران

روزگرد ( Diurnal ) : [ اصطلاح آکواریم]به ماهیانی که در ساعت نوردهی فعال می باشند.
روزگرد به معنی مراقب - پاسبان درمقابل شبگرد که به معنی دزد می باشد .

بپرس