روزخون

لغت نامه دهخدا

روزخون. ( اِ مرکب ) بی خبر تاخت بردن در روز بر سر دشمن. ضد شبیخون. ( ازبرهان قاطع ) ( از آنندراج ) ( ازانجمن آرا ) ( از ناظم الاطباء ) :
کنم آنگه خبردارت که چون است
شبیخون مصلحت یا روزخون است.
نزاری ( از انجمن آرا ).

فرهنگ معین

(اِمر. ) یورش ناگهانی بر دشمن در روز، مقابل شبیخون .

پیشنهاد کاربران

بپرس