روزبتر

لغت نامه دهخدا

روزبتر. [ ب َ ت َ / ب َت ْ ت َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) متنزّل. ( یادداشت مؤلف ). بدروز. خلاف روزبه. کسی که روزگارش بکام نیست :
شغل او با طرب و شغل عدو با غم دل
بخت او روزبه و بخت عدو روزبتر.
فرخی.
گر به پیری دانش بدگوهران افزون شدی
روزبتر نیستی هر روز ابلیس لعین.
منوچهری.
من دگر گفتم ویحک تو دگر گشتی
روزبه بودی چون روزبتر گشتی.
منوچهری.
اکنون که ترا دید ز سهم و خطر تو
بار است بطر بر عدوی روزبتر بر.
سنایی.

پیشنهاد کاربران

بپرس