روز یا روزگار دژم ؛ روزگار تیره و تار و زشت. گاه تنگدلی و تکدّر. هنگام ناداری و افسرده خاطری :
بدین روزگار تباه و دژم
بیابد ز گنجور ما چل درم.
فردوسی.
بدو گفت کاین روزگار دژم
ز من بر من آورد چندین ستم.
... [مشاهده متن کامل]
فردوسی.
زنشان اسیر و برده شود مردشان تباه
تنشان حزین و خسته شود روزشان دژم.
فرخی.
بدین روزگار تباه و دژم
بیابد ز گنجور ما چل درم.
فردوسی.
بدو گفت کاین روزگار دژم
ز من بر من آورد چندین ستم.
... [مشاهده متن کامل]
فردوسی.
زنشان اسیر و برده شود مردشان تباه
تنشان حزین و خسته شود روزشان دژم.
فرخی.