روز میدان. [ زِ م َ / م ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز جنگ.( از آنندراج ). بمجاز روز نبرد و پیکار : اسب لاغرمیان بکار آیدروز میدان نه گاو پرواری.سعدی.صحبت ناعاقلان در خاک و خونی میکشداسب کاهل مرد را در روز میدان دشمن است.اشرف ( از آنندراج ).