روز درنگ. [ زِ دِ رَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از روزقیامت است. ( برهان قاطع ) ( از آنندراج ) : کجا دیزه تو چمد روز جنگ شتاب اندر آرد بروزدرنگ.فردوسی.
روز درنگ ؛ روز تأخیر و تأمل. روز مماطله و وقت گذرانی و آرامش :نه هنگام آرام و آرایش استنه روز درنگ است و آسایش است. فردوسی.+ عکس و لینک