روز الست
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
یادم آمد از روز الست
من بودم و بنده ی مست
من بودم و بنده ی مست
آمد موج الست کشتی قالب ببست
باز چو کشتی شکست نوبت وصل و لقا
باز چو کشتی شکست نوبت وصل و لقا
برو ای زاهد و بر دردکشان خرده میگر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست
حافظ
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست
حافظ