رودگانی


معنی انگلیسی:
intestinal

لغت نامه دهخدا

رودگانی. [ دَ / دِ ] ( اِ ) بمعنی رودگان است که جمع روده باشد و بمعنی مفرد روده هم گفته اند. ( برهان قاطع ) ( از آنندراج ). از رودگان + ی ( نسبت ). ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). رودگان و رودها. ( ناظم الاطباء ). روده ای و یا یک روده. ( ناظم الاطباء ): امعاء؛ رودگانیها. ( دستور اللغة ادیب نطنزی ). این کلمه ظاهراً مفرداست بدلیل اینکه آنرا جمع بندند و شواهدی که ذیلاً نقل میشود این نظر را تأیید میکند : هر خلطمری که اندر معده و رودگانیها بود باسهال براند [ افسنتین ]. ( الابنیة عن حقایق الادویة ). المعی و المعاء؛ رودگانی. الامعاء جمع. ( مهذب الاسماء ). [ کندر ] ریش رودگانی را منفعت کند. ( الابنیة عن حقایق الادویة ).
همه رودگانیش سوراخ کرد
بمغز سرش راه گستاخ کرد.
فردوسی.
کودک است او ز چه معنی را پشتش بخم است
رودگانیش چرا نیز برون شکم است ؟!
منوچهری.
زحل دلالت کند بر دوگونه... و رودگانی ( التفهیم ). حمل سر است و روی و رودگانی و ماننده این. ( التفهیم ). عرب و بعض دگر جز ایشان ،خون در رودگانی کردندی و بر آتش نهادندی و بخوردندی. ( تفسیر ابوالفتوح چ قدیم ج 2 ص 94 ).
شکم دامن اندرکشیدش ز شاخ
بود تنگدل رودگانی فراخ.
سعدی.
خیم ؛ رندش رودگانی بود. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). قرقرة؛ آواز رودگانی. ( اسامی فی الاسامی ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به رودگان
بمعنی رودگان است که جمع روده باشد و بمعنی مفرد روده هم گفته اند .

فرهنگ عمید

= روده۱: شکم دامن اندر کشیدش ز شاخ / بُوَد تنگ دل رودگانی فراخ (سعدی۱: ۱۴۷ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس