بفرمود تا پیش او تاختند
بر رودسازانش بنشاختند.
فردوسی.
پری کی بود رودساز و غزلخوان کمندافکن و اسب تاز و کمان ور.
فرخی.
می و میوه و رودسازان ز پیش همی خورد می با کنیزان خویش.
اسدی.
اگر ساز و آز است مر خوش ترابت رودساز و می خوشگوار.
ناصرخسرو.
می ننیوشم ز رودسازان نغمه می نستانم ز میگساران ساغر.
مسعودسعد.
تا به بزم تو منقطع نشودحله رودساز و مدحت خوان.
مسعودسعد.
گاهی به بزمگاه طرب چشم و گوش توزی لحن رودساز و رخ میگسار باد.
مسعودسعد.
ناهیدرودساز بامید بزم تودارد بدست جام عصیر اندر آسمان.
سوزنی.
رودسازان همه در کاسه سرها بسماع شربت جان ز ره کاسه گر آمیخته اند.
خاقانی.
با همه نیکویی سرودسرای رودسازی به رقص چابک پای.
نظامی.
رجوع به رود و رودسرای شود.