رودبارک
لغت نامه دهخدا
رودبارک. [ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش کلاردشت از شهرستان نوشهر واقع در 4هزارگزی جنوب غربی حسن کیف. منطقه ای است کوهستانی و هوایی سرد دارد. سکنه آن 770تن است و قسمتی از ایل خواجوند هستند. آب آن از رودخانه سردآب رود تأمین میشود. محصولش غلات و ارزن و لبنیات ، و شغل اهالی زراعت و گله داری و تهیه زغال و چوب ،و قالیچه و شال بافی از صنایع دستی زنان این ده است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
رودبارک. [ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان نرم آب بخش دودانگه از شهرستان ساری واقع در 20هزارگزی جنوب شرقی سعیدآباد و 6هزارگزی پرور. منطقه ای است کوهستانی و سردسیر. سکنه آن 565 تن است. آب آن از چشمه سار تأمین می شود. محصولش غلات و لبنیات ، وشغل اهالی زراعت و گله داری ، و شال و گلیم بافی از صنایع دستی زنان این ده است. عده ای از سکنه غیر از تابستان در حدود گرگان به تهیه زغال اشتغال میورزند. و راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
رودبارک. [ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ناییج بخش نور شهرستان آمل واقع در 40هزارگزی جنوب غربی آمل. منطقه کوهستانی و سردسیر و ییلاقی است. سکنه دائم آن 4 خانوار است و تابستانها از اهالی جوربند در این آبادی ساکن می شوند. آب آن از چشمه سار تأمین می شود. محصولش غلات ، و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید