روحنت. [ رَ ح َ ن َ ] ( ع مص )خوش شدن. ( لطائف اللغات ). خوبی و خرمی : غیر چستی و کشی و روحنت حق مرا او را داده بد نادرصفت.مولوی ( مثنوی ).رجوع به روحنة شود.روحنة. [ رَ ح َ ن َ ] ( ع مص ) جان بخشیدن. تقدس و روح دادن به چیزی. بحالت روحانی درآوردن. ( از دزی ج 1 ). و رجوع به روحنت شود.