روحدار. ( نف مرکب ) جاندار. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آنکه روح دارد : هم گر کنی تتبع اخبار بنگری گشته ز عجزش چه قدر مرده روحدار.خان واضح ( از آنندراج ).