روحانیت
/rowhAniyyat/
برابر پارسی: دین بران
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- جامعه روحانیت ؛ گروه پیشوایان دینی. روحانیان اسلام.
روحانیة. [ نی ی َ ] ( ع ص نسبی ) مؤنث روحانی. ج ، روحانیات. || ( مص جعلی ، اِمص ) مذهب قائلین به غیرمادی بودن نفس. ( از المنجد ). و رجوع به روحانیت شود.
فرهنگ فارسی
در تداول فارسی زبانان بمعنی روحانی و معنوی بودن است تقدس و پاکی و پارسایی
فرهنگ عمید
۲. تقدس، پاکی.
۳. (اسم ) [مجاز] مجموعۀ روحانیان و عالمان دینی: روحانیت شیعه.
۴. (صفت نسبی ) [قدیمی، مجاز] معنوی، روحانی.
مترادف ها
روحانیون، قدوسیت، روحانیت
عالم روحانی، معنویت، روحانیت، روحیه مذهبی
پیشنهاد کاربران
یک بار ننگ
روحانیت یعنی زمانی که ناتوانایی ها به توانایی تبدیل میگردد
مجموعه فهم ، درک وتجربه میشه روحانیت
مجموعه اصول وقواعدی که باعث میشودروح انسان ( ذات خدایی ) جلا پیدا کند وزلال وشفاف گردد. بعد از زلالت روح انسان به پروردگار ومعبود خویش نزدیکتر شده. وعشق آغاز میگردد. عشق واقعی. . . . . . . . .
یعنی آزادی از هر گونه قید و بند اعتقادی و در عین حال انسان بودن
یعنی پرورش دادن روح
رسیدن به مرحله ای که کارهای ضد اخلاقی از شخص سر نزدن
روحانیت . از نظر بنده یعنی روح و نیت یکی باشد
روحانیت=آگاهی، روشنفکری،
واژه روحانی:به مجموعه اصول و ارزشهای اخلاقی که انسان را به سمت معنویت سوق داده واو را از لذتهای افراطی دنیوی بازدارد.
تقوی و پارسایی
دین مداران
آئین وران
آئین وران
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)