روح عطار
لغت نامه دهخدا
ملوک مملکت نظم و ناقدان سخن
که باد خاطرشان ایمن از حدوث زمان
ز اهل طبع گروهی مخالفت دارند
پی تراجح اشعار حافظ و سلمان
نموده اند چنین مالکان ملک سخن
که کرده اند مسخر جهان بتیغ بیان
باین کمینه ، که از پیر فکر خویش بپرس
که نطق حافظ به یا فصاحت سلمان
چو کردم این سخن از پیر عقل استفسار
که ای خلاصه ادوار و زبده ارکان
بگو که شعر کدامین از این دو نیکوتر
که برده اند کنون گوی شهرت از میدان
جواب داد که سلمان بدهر ممتازاست
بلفظ دلکش ومعنی بکر و شعر روان
دگر طراوت الفاظ جزل حافظ بین
که شد بلاغت او رشک چشمه حیوان
یکی بگاه بیان طوطیی است شکربار
یکی بنظم روان بلبلی است خوش الحان
ز برج خاطر این ، ماه نظم رخشنده
ز درج فکرت آن ، لؤلؤ سخن ریزان...
هزار روح فدای دم چو عیسی این
هزار جان گرامی نثار گفته آن.
قصیده ای نیز در مدح خواجه قوام الدین محمدصاحب عیار سروده است بدین مطلع:
کنون که موسم نوروز برفراشت علم
جهان چوباغ جنان گشت تازه و خرم...
و رجوع به بحث در آثار و افکار و احوال حافظ تألیف دکتر غنی ج 1 ص «لو» و 16 و 202 و 203 و تاریخ ادبیات براون ج 3 ص 318 و 320 و فهرست کتابخانه مجلس تألیف ابن یوسف ص 653، 656 و فرهنگ سخنوران شود.
فرهنگ فارسی
شیرازی . شاعر قرن هشتم هجری معاصر خواجه حافظ شیرازی متخلص به روح عطار و گاه به روح تنها و گاه به روحی عطار تخلص می کند .
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید