روح دمیدن. [ دَ دَ ] ( مص مرکب ) جان بخشیدن. زنده کردن. دمیدن روح. نفخ روح : این لطف بین که در گل آدم سرشته اندوین روح بین که در تن عالم دمیده اند.سعدی.