روح امین

لغت نامه دهخدا

روح امین. [ ح ِ اَ ] ( اِخ ) روح الامین. جبرئیل :
برند و خوانند از ابلهی و حمق و جنون
ثنای روح امین را بنزد دیو رجیم.
سوزنی.
و رجوع به روح الامین و جبرئیل و روح و روح القدس شود.

فرهنگ فارسی

جبرئیل : (( جز روح امین مگس نباشد آنجا که لب تو گشت شکر. ) ) ( عمادی . گنج سخن ۳۱۳ :۱ )
روح الامین جبرئیل

پیشنهاد کاربران

حافظ : با چنین گنج که شد خازن او روح امین به گدایی به در خانه شاه امده ایم

بپرس