روتی

لغت نامه دهخدا

روتی. ( حامص ) لوتی. برهنگی. لختی. عوری. عریانی. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به روت و رت شود.

روتی. [ ] ( هندی ، اِ ) اسم هندی خبز ( نان ) است. ( فهرست مخزن الادویه ).

فرهنگ فارسی

اسم هندی خبز ( نان ) است

دانشنامه عمومی

پیشنهاد کاربران

روتی در گویش محلی راوری به معنای ، روده است
کسی که بخواد شدت خندیدنش را بیان کنه میگه از خنده روتیمال شدم

بپرس