روبه رو

/ruberu/

معنی انگلیسی:
opposite, vis-a-vis

فرهنگ عمید

رودررو، برابر هم.
* روبه رو شدن: (مصدر لازم ) برابر هم شدن، به هم رسیدن و رودرروی یکدیگر واقع شدن.
* روبه رو کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه، مجاز] دو تن را در برابر هم نگه داشتن که حرف های یکدیگر را بشنوند یا مطلبی را در مقابل هم بگویند.

واژه نامه بختیاریکا

( لو به لو )

جدول کلمات

مقابل

پیشنهاد کاربران

سینه کشِ . . . . . . . . . . = کنارِ / مقابلِ . . . . . . . . . . . . .
سینه کشِ دیوار ایستاده بودم.
روبه رو
In front of
مقابل، متقابل
face to face
مواجه
مقابل
برابر
Across from
متقابل
opposite

face

جلو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)