فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. آماده برای کار، آماده، مهیا.
* روبه راه شدن: (مصدر لازم ) [عامیانه، مجاز]
۱. آمادۀ سفر شدن.
۲. آمادۀ کار شدن.
۳. راست آمدن کار، سروسامان یافتن کار.
* روبه راه کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه، مجاز]
۱. آماده کردن.
۲. درست کردن و سر وسامان دادن به کاری یا چیزی.
پیشنهاد کاربران
مهیا، ردیف، آماده، روبراه، فراهم
یه لقب برای رپ میخوام که خیلی شیک و به روبه راه بودن بخوره