لغت نامه دهخدا
روبنده. [ ب َ دَ / دِ ] ( نف ) نعت فاعلی از مصدر روبیدن. آنکه بروبد. رجوع به روبیدن شود.
فرهنگ فارسی
روبند
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
روبَنْدِه
پارچۀ معمولاً سفید چهارگوش مستطیل شکلِ دراز به پهنای ۶۰ تا ۷۰ سانتی متر که در بالای پیشانی به کلاه یا روسری یا چادر وصل می شد و تا جلوی سینه را می پوشاند. پیشینۀ این پوشش، براساس کتاب تاریخ لباس در غرب فرانسوا بوشه به حدود ۱۲۰۰پ م می رسد که زنان متأهل آشوری در ملأعام مجبور بودند روبنده یا نقاب بزنند. در محدودۀ چشم، روی این پارچه شکافی افقی برای دیدن وجود دارد، گاه این شکاف توری به عرض تقریباً هفده و طول نُه سانتی متر بود. زنان معمولی در دورۀ عباسیان بر صورت خود روبنده می زدند. در دورۀ افشاریه و زندیه، و به ویژه قاجاریه زنان برای خارج شدن از خانه از روبنده استفاده می کردند و آن را از روی چادر می آویختند. این روبنده ها با قلاب هایی از نقره و طلا و جواهرات دیگر از پشت سر بسته می شد. اکنون زنان در جنوب ایران و بعضی کشورهای عربی از روبنده استفاده می کنند.
پارچۀ معمولاً سفید چهارگوش مستطیل شکلِ دراز به پهنای ۶۰ تا ۷۰ سانتی متر که در بالای پیشانی به کلاه یا روسری یا چادر وصل می شد و تا جلوی سینه را می پوشاند. پیشینۀ این پوشش، براساس کتاب تاریخ لباس در غرب فرانسوا بوشه به حدود ۱۲۰۰پ م می رسد که زنان متأهل آشوری در ملأعام مجبور بودند روبنده یا نقاب بزنند. در محدودۀ چشم، روی این پارچه شکافی افقی برای دیدن وجود دارد، گاه این شکاف توری به عرض تقریباً هفده و طول نُه سانتی متر بود. زنان معمولی در دورۀ عباسیان بر صورت خود روبنده می زدند. در دورۀ افشاریه و زندیه، و به ویژه قاجاریه زنان برای خارج شدن از خانه از روبنده استفاده می کردند و آن را از روی چادر می آویختند. این روبنده ها با قلاب هایی از نقره و طلا و جواهرات دیگر از پشت سر بسته می شد. اکنون زنان در جنوب ایران و بعضی کشورهای عربی از روبنده استفاده می کنند.
wikijoo: روبنده
مترادف ها
رفتگر، سپور، روبنده، جاروکش
سپور، روبنده، جانور کثافت خور، جانور لاشخور
روبنده
پیشنهاد کاربران
پارچه ای معمولاً سفید رنگ به عرض نیم و طول یک متر برای پوشش رو در خانم ها که به وسیله ی بند آنرا به سر می بستند و از جلوی صورت به پایین می آویختند و برای دیدن جلوی چشم ها را مشبک می ساختند.