روبراه شدن

لغت نامه دهخدا

روبراه شدن. [ ب ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) آماده و متوجه سفر شدن. ( آنندراج ). آغاز سفر و حرکت کردن. || راست آمدن کار. ( ناظم الاطباء ). سر و سامان یافتن کار. || بازگشتن از رفتار نادرست و خلاف. از کارهای ناصواب بازایستادن و در راه صلاح و رستگاری درآمدن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) آماده شدن مهیا گشتن .

پیشنهاد کاربران

- روبراه شدن ؛ درست شدن. نیکو شدن. شروع به کمال کردن.
- || بسامان شدن. ساخته شدن. ساز شدن. از دشواری درآمدن.
کنایه از :
- درست شدن مشکلات
- حل شدن مشکلات

بپرس