روبراه

/ruberAh/

مترادف روبراه: سالم، مجهز، مرتب، آماده، مهیا، سرحال، کوک

معنی انگلیسی:
ready, prepared

لغت نامه دهخدا

روبراه. [ ب ِ ] ( ص مرکب ) عازم حرکت و سفر. ( فرهنگ نظام ). رجوع به روبراه شدن و روبراه کردن شود. || آماده. ( آنندراج ). آماده و مهیا و حاضر برای کار. || مرتب و منظم و آراسته. ( ناظم الاطباء ). || شخص مطیع امین مشغول به کار خود. ( از فرهنگ نظام ). || برگشته از رفتار نادرست و خلاف.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آماده مهیا .

پیشنهاد کاربران

روبراه ؛ در تداول عامه متناسب. خوب. برازنده : بهای این پارچه روبراه است. مظنه گندم روبراه است.
- || آماده. مرتب. منظم. بسامان : کارها روبراه است.

بپرس