افسانه روباه و کلاغ ( به فرانسوی: Le Corbeau et le Renard ) که در ایران به نام روباه و زاغ شهرت دارد یکی از کهن ترین حکایت های بشری است که در افسانه های ازوپ ( مربوط به حدود ۶۰۰ پیش از میلاد ) با شماره ۱۲۴ در فهرست پری دیده می شود. در منابع اولیه لاتین و یونانی نمونه هایی از این حکایت وجود دارد و حتی تصاویری بر روی گلدان های یونان باستان به چشم می خورد که گمان می رود این حکایت را به تصویر کشیده است. [ ۱] از این داستان به عنوان هشداری در برابر گوش دادن به چاپلوسی ها استفاده می شود. در دنیای امروز روایت های متعددی از این داستان موجود است که اغلب آن ها بر می گردد اثری از ژان دو لا فونتن، مشهورترین حکایت نویس فرانسه که در کتابش «حکایات» برای اولین بار در سال ۱۶۶۸ منتشر شده است. در ایران انتشار شعری از این داستان با ترجمه اقتباسی حبیب یغمایی از روایت لا فونتن در کتاب فارسی سوم دبستان برای سال ها در کتاب فارسی سوم دبستان موجب شد تا چندین نسل از کودکان ایرانی این داستان را از حفظ بخوانند که البته در کتاب درسی به نام شاعر اصلی آن اشاره ای نشده است. [ ۲]
در این حکایت یک کلاغ یا زاغ، تکه ای از پنیر را پیدا کرده و برسر شاخساری به خوردن آن مشغول است. یک روباه به هوس تصاحب پنیر، به چاپلوسی زاغ پرداخته و می گوید تو که اینقدر زیبا و شگفت انگیز هستی تصور می کنم که صدایت نیز همین قدر شیرین و زیباست. هنگامی که زاغ قارقار سرمی دهد پنیر می افتد و روباه آن را می رباید.
قدیمی ترین نسخه های بازمانده از این حکایت در هر دو منابع یونانی و لاتین دیده می شود که به سده اول پس از میلاد برمی گردند. شواهدی وجود دارد که این داستان را پیش از هوراس، شاعر سرشناس رومی که کمی پیش از میلاد مسیح می زیست، به خوبی می شناختند. او دو بار در آثارش به این حکایت اشاره کرده: یکبار در رساله ای به یک مفت خور بی دست و پا به نام اسکیوا می پردازد و نصیحت می کند اگر زاغ سکوت می کرد و غذایش را می خورد سرانجام بهتری داشت و بسیار کمتر مورد نزاع و حسادت قرار می گرفت. [ ۳] و در جایی دیگر در یک طنز، در بیتی به مسخره بودن و گول خوردن خمیازه کلاغ اشاره می کند. [ ۴]
این شعر به طور کلی به عنوان هشداری در برابر گوش دادن به چاپلوسی و درس گرفتن فضیلت فراموش شدهٔ دوری از جاه طلبی مورد توجه است. [ ۵] در نسخه یونانی بابریوس روباه، داستان را با یک شوخی با کلاغ ساده لوح به پایان می برد. «تو لال نبودی، به نظر می رسد صدا هم داری؛ تو همه چیز داری جناب کلاغ، به جز مغز. »[ ۶] در حکایت های دو لا فونتن ( فصل اول حکایت دوم ) روباه یک نتیجه اخلاقی برای پاداشی عالی ارائه می دهد. [ ۷]



این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر این حکایت یک کلاغ یا زاغ، تکه ای از پنیر را پیدا کرده و برسر شاخساری به خوردن آن مشغول است. یک روباه به هوس تصاحب پنیر، به چاپلوسی زاغ پرداخته و می گوید تو که اینقدر زیبا و شگفت انگیز هستی تصور می کنم که صدایت نیز همین قدر شیرین و زیباست. هنگامی که زاغ قارقار سرمی دهد پنیر می افتد و روباه آن را می رباید.
قدیمی ترین نسخه های بازمانده از این حکایت در هر دو منابع یونانی و لاتین دیده می شود که به سده اول پس از میلاد برمی گردند. شواهدی وجود دارد که این داستان را پیش از هوراس، شاعر سرشناس رومی که کمی پیش از میلاد مسیح می زیست، به خوبی می شناختند. او دو بار در آثارش به این حکایت اشاره کرده: یکبار در رساله ای به یک مفت خور بی دست و پا به نام اسکیوا می پردازد و نصیحت می کند اگر زاغ سکوت می کرد و غذایش را می خورد سرانجام بهتری داشت و بسیار کمتر مورد نزاع و حسادت قرار می گرفت. [ ۳] و در جایی دیگر در یک طنز، در بیتی به مسخره بودن و گول خوردن خمیازه کلاغ اشاره می کند. [ ۴]
این شعر به طور کلی به عنوان هشداری در برابر گوش دادن به چاپلوسی و درس گرفتن فضیلت فراموش شدهٔ دوری از جاه طلبی مورد توجه است. [ ۵] در نسخه یونانی بابریوس روباه، داستان را با یک شوخی با کلاغ ساده لوح به پایان می برد. «تو لال نبودی، به نظر می رسد صدا هم داری؛ تو همه چیز داری جناب کلاغ، به جز مغز. »[ ۶] در حکایت های دو لا فونتن ( فصل اول حکایت دوم ) روباه یک نتیجه اخلاقی برای پاداشی عالی ارائه می دهد. [ ۷]




wiki: روباه و زاغ