روب

/rub/

معنی انگلیسی:
sweeper

لغت نامه دهخدا

رؤب. [ رُ ئو ] ( ع مص ) رُؤوب. رَوب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به رَوب شود.

رؤب. [ رُءْب ْ ] ( اِخ ) موضعی است در نزدیکی سِمِنْجان از نواحی بلخ. ( از معجم البلدان ). روب. ( منتهی الارب ).

روب. ( اِمص ) روفتن. ( ناظم الاطباء ). روبیدن : رفت و روب. || ( نف مرخم ) روبنده. ( ناظم الاطباء ). با کلمات دیگر ترکیب می یابد و معنی اسم فاعلی از آن اراده می شود: پاروب. جاروب. خاشه روب. خانه روب. لاروب. || ( ن مف مرخم ) روفته شده. خاک روب ؛ یعنی خاک روفته شده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به رُفتن و روفتن شود.

روب. ( اِ ) رُب . رجوع به رُب شود : عکرمه گفت : مَن چیزی بود مانند روبی سطبر. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ).

روب. [ رَ ] ( ع مص ) ماست شدن. ( مصادر زوزنی ). راب َ اللبن ُ روباً؛ خفت شیر و جغرات شد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). غلظت یافتن و رسیدن شیر. ( از معجم متن اللغة ). ماست شدن شیر. کلچیدن. رُؤوب. ( معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). و رجوع به رُؤوب شود. || سرگشته و شوریده رای و مست گردیدن از خواب و جز آن. ( منتهی الارب ). متحیر شدن. ( از اقرب الموارد ). || سست شدن از سیری شکم یا از غلبه خواب یا گران جسم و گرانجان و بسته خاطر برخاستن. ( از منتهی الارب ) ( از معجم متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). رائب نعت است ازآن. ( منتهی الارب ). رائب و اَرْوَب و رَوْبان نعت مذکر، و رائبة نعت مؤنث آن است. ( از معجم متن اللغة ). || مانده شدن. ( منتهی الارب ). مانده و کسل شدن. ( از معجم متن اللغة ). || دروغ گفتن.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ). || راب َ دَمُه ُ روباً؛ نزدیک هلاک رسید. ( منتهی الارب ). هنگام مرگ کسی فرارسیدن. ( از معجم متن اللغة ). || درهم شدن کار و خرد و رأی کسی.( از معجم متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || آمیختن ، و در حدیث است که : لا شوب و لا روب فی البیع و الشراء؛ ای لا غش و لا تخلیط. ( از منتهی الارب ) ( ازلسان العرب ) ( از معجم متن اللغة )؛ یعنی غش و تخلیط در خرید و فروش نیست. || اصلاح کردن. ( از معجم متن اللغة ). || ( اِ ) شیر خفته یا مسکه برآورده. ( از منتهی الارب ). شیر ماست شده که کره آن را بیرون آورند. و گویند: «ما عنده شوب و لا روب »؛ و از شوب عسل و از روب شیر ماست شده را اراده کنند و گویند شوب ، شوربا و روب ، شیر است. ( از اقرب الموارد ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

دهی است به بلخ

فرهنگ عمید

۱. = رُفتن
۲. روبنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): جاروب، خاک روب، خانه روب.

دانشنامه عمومی

روب (استرالیای جنوبی). روب ( به انگلیسی: Robe ) یک شهرک در ایالت استرالیای جنوبی است که در District Council of Robe واقع شده است. [ ۱]
عکس روب (استرالیای جنوبی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب".
ما در زبان اوستایی واژه ای داشتیم برابر رَئوب ( رَئوبیدن! ) برابر "تعجب کردن، عاشق شدن" که ما "تعجب کردن" را می خواهیم!
...
[مشاهده متن کامل]

با نگاه به برخی دگرگونی ها برای واژگان همسان از اوستایی به زبان پارسی میانه و پارسی امروزه، در میابیم که این واژه باید امروزه "روب" باشد.
پس واژه "روبِش، روبیدن" برابر "تعجب کردن" می باشد. "روبا" از بن کنونی "روبیدن" یا همان "روب" و "ا" ساخته شده است و واژه ای کنشگر ( =فاعل ) ساخته شده است. پس "روبا" برابر "تعجب کننده، متعجب" است.
"روبان" از بن کنونی "روبیدن" و پسوند همشایِگی ( =نسبت ) "ان" ساخته شده است. با نگاه به کاربرد پسوند "ان" که "نپسوند نِسبَت" است "روبان" برابر "عجیب، تجیب بر انگیز" می باشد ( میتواند باشد و ما هم از آن بکار می بریم )
"روب" هم که بن کنونی "روبیدن" است برابر "عَجَب" میباشد که آشکار است.
پس توانستیم با یک واژه در "اوستایی" برابر این واژگان بلند و پیچیده عربی را پیدا کنیم و پارسی بگوییم.
باز هم میگویم، این دیدگاه تنها برای "پیشنهاد واژه" است نه برابر "گستردن واژه". آن کار آن نهاد هایی است که شوربختانه امروزه هیچ کاری برای این واژگان بیگانه "عربی" نمیکنند.
بدرود!

سلام یعنی رجوع به رب، رجوع به خدا ، رجوع به پروردگار

بپرس