می داد ز راه بینوایی
کالای گشاده را روایی.
نظامی.
و رجوع به روایی و روا شود.|| اذن دادن. اجازه دادن. تجویز :
یاری که بجان نیازمایی
در کار خودت مده روایی.
ناصرخسرو.
|| حلال کردن. مباح کردن. اباحة. || منتشر کردن. ( ناظم الاطباء ). باب کردن.( یادداشت مؤلف ).