روانه راه کردن

پیشنهاد کاربران

روانه راه کردن ؛ به سفر فرستادن. ( ناظم الاطباء ) .
|| جاری کردن. جریان دادن. روان کردن :
آستین چو از چشم برگرفتم
سیل خون به دامان روانه کردم.
عارف قزوینی.

بپرس