روانکاوی رابطه ای ( انگلیسی: Relational psychoanalysis ) یک مکتب روانکاوی در ایالات متحده است که بر نقش روابط واقعی و خیالی با دیگران در اختلالات روانی و روان درمانی تأکید دارد. «روانکاوی رابطه ای» یک مکتب نسبتاً جدید و در حال تکامل در روانکاوی است که توسط بنیان گذاران آن به عنوان نمایانگر یک «تغییر پارادایم» در روانکاوی در نظر گرفته شده است. [ ۱]
روانکاوی رابطه ای در دهه 1980 تلاشی بود برای ادغام روانکاوی بین فردی ( با تأکید بر کاوش دقیق تعاملات بین فردی ) و ایده های نظریه رابطه اشیاء بریتانیا در مورد اهمیت روان شناختی روابط درونی شده با افراد دیگر آغاز شد. [ ۲] رابطه گرایان استدلال می کنند که شخصیت از ماتریس روابط اولیه شکل گیری با والدین و دیگر شخصیت ها پدید می آید. از نظر فلسفی، روان کاوی رابطه ای با برساخت گرایی اجتماعی پیوند نزدیکی دارد.
یک تفاوت مهم بین نظریه رابطه و تفکر روان کاوانه سنتی در نظریه انگیزش آن است که «به جای انگیزه های غریزی اهمیت اولیه را به روابط بین فردی واقعی می دهد». [ ۳] نظریه فرویدی، با چند استثنا، پیشنهاد می کند که انسان ها با انگیزه های جنسی و پرخاشگرانه برانگیخته می شوند. این محرک ها ریشه بیولوژیکی و ذاتی دارند و با تجربه شکل نمی گیرند.
از سوی دیگر رابطه گرایان استدلال می کنند که انگیزه اولیه روان این است که در روابط با دیگران باشد. در نتیجه روابط اولیه، معمولاً با مراقبین اولیه، انتظارات فرد را در مورد روشی که نیازهایش برآورده می شود، شکل می دهد. بنابراین، امیال را نمی توان از زمینه های رابطه ای که در آن پدید می آید جدا کرد؛ انگیزه توسط تعامل سیستمی یک فرد و دنیای ارتباطی او تعیین می شود. افراد سعی می کنند این روابط آموخته شده اولیه را در روابط مستمری که ممکن است هیچ ربطی با آن روابط اولیه نداشته باشند، دوباره ایجاد کنند. این بازآفرینی الگوهای رابطه ای در خدمت برآوردن نیازهای افراد به گونه ای است که با آن چه در دوران نوزادی آموخته اند مطابقت داشته باشد. این بازآفرینی را تصدیق می نامند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفروانکاوی رابطه ای در دهه 1980 تلاشی بود برای ادغام روانکاوی بین فردی ( با تأکید بر کاوش دقیق تعاملات بین فردی ) و ایده های نظریه رابطه اشیاء بریتانیا در مورد اهمیت روان شناختی روابط درونی شده با افراد دیگر آغاز شد. [ ۲] رابطه گرایان استدلال می کنند که شخصیت از ماتریس روابط اولیه شکل گیری با والدین و دیگر شخصیت ها پدید می آید. از نظر فلسفی، روان کاوی رابطه ای با برساخت گرایی اجتماعی پیوند نزدیکی دارد.
یک تفاوت مهم بین نظریه رابطه و تفکر روان کاوانه سنتی در نظریه انگیزش آن است که «به جای انگیزه های غریزی اهمیت اولیه را به روابط بین فردی واقعی می دهد». [ ۳] نظریه فرویدی، با چند استثنا، پیشنهاد می کند که انسان ها با انگیزه های جنسی و پرخاشگرانه برانگیخته می شوند. این محرک ها ریشه بیولوژیکی و ذاتی دارند و با تجربه شکل نمی گیرند.
از سوی دیگر رابطه گرایان استدلال می کنند که انگیزه اولیه روان این است که در روابط با دیگران باشد. در نتیجه روابط اولیه، معمولاً با مراقبین اولیه، انتظارات فرد را در مورد روشی که نیازهایش برآورده می شود، شکل می دهد. بنابراین، امیال را نمی توان از زمینه های رابطه ای که در آن پدید می آید جدا کرد؛ انگیزه توسط تعامل سیستمی یک فرد و دنیای ارتباطی او تعیین می شود. افراد سعی می کنند این روابط آموخته شده اولیه را در روابط مستمری که ممکن است هیچ ربطی با آن روابط اولیه نداشته باشند، دوباره ایجاد کنند. این بازآفرینی الگوهای رابطه ای در خدمت برآوردن نیازهای افراد به گونه ای است که با آن چه در دوران نوزادی آموخته اند مطابقت داشته باشد. این بازآفرینی را تصدیق می نامند.

wiki: روان کاوی رابطه ای