روان افشاندن. [ رَ اَ دَ ] ( مص مرکب ) جان افشاندن. فدا کردن روان. جانفشانی کردن : گر مرا دشمن ز من دادی خلاص بر سر دشمن روان افشاندمی.خاقانی.حرمت می را که می گشنیز دیگ عیشهاست بر سر گشنیزه حصرم روان افشانده اند.خاقانی.