رواغ
لغت نامه دهخدا
رواغ. [ رَوْ وا ] ( ع ص ) بسیار مکرکننده. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) روباه. ( از منتهی الارب ) ( از معجم متن اللغة ) ( تاج العروس ).
رواغ. [ رَوْ وا ] ( اِخ ) ابن عبدالملک بن قیس. از قبیله تجیب است. ( از تاج العروس ) ( منتهی الارب ).
رواغ. [ رَوْ وا ] ( اِخ ) نام پدر احمد ایدعانی مصری محدث است. ( از تاج العروس ) ( منتهی الارب ).
رواغ. [ رَوْ وا ] ( اِخ ) نام پدر سلیمان خشنی محدث است. ( از تاج العروس ) ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید