رواعف

لغت نامه دهخدا

رواعف. [ رَ ع ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ راعف. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ). رجوع به راعف شود. || تیرهای خون چکان. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). تیرها و این صفت غالب آن است. ( از معجم متن اللغة ).

فرهنگ فارسی

جمع راعف تیرهای خون چکان

پیشنهاد کاربران

بپرس