رو ماندن. [ دَ ] ( مص مرکب ) مأخوذ به حیا شدن. از روی حجب و حیا به کاری تن دردادن یا کاری را پذیرفتن. ( یادداشت مؤلف ). - تو رو درماندن ؛ ملاحظه کردن بسبب حیا و شرم.