در حال نزع، در سکرات موت، رو به مرگ
رو به مرگ
مترادف ها
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
از کون نفس کشیدن: [عامیانه، کنایه ] ( به ریشخند: ) در حال مرگ بودن .
محتضر. [ م ُ ت َ ض َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از احتضار. مرد نزدیک به مرگ. ( منتهی الارب ) . بیمار که در حال احتضار است. آنکه در حال نزع است. آنکه مشرف به موت است. که با مرگ دست به گریبان است. که در حال جان کندن است. مشرف به مرگ و آنکه در حال احتضار باشد. ( ناظم الاطباء ) . || کثیرالاَّفة. که جن بر او حاضر آید: اللبن محتضر فغط انأک. ( منتهی الارب ) ؛ یعنی شیر حاضر است پر نما ظرف خود را از آن زیرا که کثیرالآفة است و جن بر آن حاضر می شود. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به محضور و محضورة شود. || کل شرب محتضر؛ ای یحضرون حظوظهم من الماء و تحضر الناقة حظها منه. ( منتهی الارب ) .
... [مشاهده متن کامل]
به شماره افتاده
... [مشاهده متن کامل]
به شماره افتاده