رهیق. [ رَ ]( ع اِ ) رحیق. خمر. باده. ( از فرهنگ فارسی معین ). می. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شراب. ( یادداشت مؤلف ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به رحیق شود.