رهیش

لغت نامه دهخدا

رهیش. [ رَ ] ( ع اِ ) سودگی و جرح پنجه و سم ستور که ازبر یکدیگر زدن سم به هم رسد در رفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ( ص ، اِ ) شتر بسیارشیر یا ناقه کم گوشت پشت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). اشتر بسیارشیر. ( مهذب الاسماء ). || خاک ریزان که نایستد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). خاک نرم که در آن نه ریگ بود نه گل. ( مهذب الاسماء ) || سست لاغربدن کم گوشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || شمشیر و پیکان تنک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). پیکان تنک. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ). || تیر باریک که زمین آن را خراشیده.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کمان باریک و سست سرها به هم درآینده به کشیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کمان که زهش به قبضه نزدیک بود. ( مهذب الاسماء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس