رهگیر

/rahgir/

لغت نامه دهخدا

ره گیر. [ رَه ْ ] ( نف مرکب ) سیاح و مسافر. ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || راهزن. قطاع الطریق. ( فرهنگ فارسی معین ) :
جهان آسوده شد از دزد و طرار
ز کرد و لور و از ره گیر و عیار.
( ویس و رامین ).
رجوع به راهگیر شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - سیاح مسافر . ۲ - راهزن قاطع الطریق .

فرهنگ معین

(رَ )(ص فا. ) ۱ - مسافر، سیاح . ۲ - راهزن .

فرهنگ عمید

۱. راه گیرنده، کسی که سر راه مردم را بگیرد، راهزن.
۲. سیاح، مسافر.

فرهنگستان زبان و ادب

{guider} [نجوم رصدی و آشکارسازها] وسیله ای در تلسکوپ که در جریان عکس برداری امکان دنبال کردن ستارۀ راهنما را فراهم می کند
{interceptor} [علوم نظامی] هواگَردی سرنشین دار برای شناسایی یا درگیری با هواگَردهای دشمن

پیشنهاد کاربران

بپرس