رهوی

لغت نامه دهخدا

رهوی. [ رَهَْ وا ] ( ع ص ) زن فراخ شرم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

رهوی. [ ] ( اِخ ) محمد. او راست : اللؤلؤ المنظوم فی علم الطلاسم و النجوم. ( از معجم المطبوعات مصر ).

پیشنهاد کاربران

بپرس