رهوس

لغت نامه دهخدا

رهوس. [ رَهَْ وَ ] ( ع ص ) بسیارخوار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اکول. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). شکم خواره. شکم باره. ( یادداشت مؤلف ). فراخ شکم. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

بسیار خوار . شکم خواره . شکم باره

پیشنهاد کاربران

بپرس