رهمج

لغت نامه دهخدا

رهمج. [ رَ م َ ] ( ع ص ) فراخ از هر چیز. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

رهمج.[ رَ م َ ] ( اِخ ) رهمج بن محرر البصری. از فصحای عرب و از نصربن مصر از بنی اسدبن خزیمة. از اوست : کتاب النوادر و آن نزدیک صدوپنجاه ورق است. ( از ابن ندیم ).

پیشنهاد کاربران

بپرس