مگر کم رهایی دهد دادگر
ز سودابه و گفتگوی پدر.
فردوسی.
جان خاقانی به رشوت می دهم ایام راگر مرا زین روز غم روزی رهایی می دهد.
خاقانی.
هم فضل و عنایت خدایی دادم ز چنان غمی رهایی.
نظامی.
گر راست سخن گویی و در بند بمانی به ْ زانکه دروغت دهد از بند رهایی.
سعدی ( گلستان ).
محال عقل است... که ترا فضل و بلاغت امروز از چنگ من رهایی دهد. ( گلستان ).ترا با حق آن آشنایی دهد
که از دست خویشت رهایی دهد.
سعدی ( بوستان ).
از بدی نتوان رهایی داد ظلم اندیش رابسته با چندین گره برخویش عقرب نیش را.
کاظمای تبریزی ( از آنندراج ).