رهایی خواستن. [ رَ خوا / خا ت َ ] ( مص مرکب ) خلاص خواستن. آزادی خواستن. استخلاص. طلب رهایی. ( از یادداشت مؤلف ) : همه مرغان خلاص از بند خواهندمن از قیدت نمی خواهم رهایی.سعدی.رهایی خواهی از سیلاب اندوه قدم برجای باید بود چون کوه.؟رجوع به رهایی جستن شود.