رهاو

لغت نامه دهخدا

رهاو. [ رَ ] ( اِ مرکب ) رهاب. آبراهه. ( از یادداشت مؤلف ). آبگذر و ممر آب. ( ناظم الاطباء ). آبراهه. ( آنندراج ). || نهر. || قنات و کاریز. || مسافر از روی آب. ( ناظم الاطباء ). سیاح و مسافر بحر و دریا. ( آنندراج ).

رهاو. [ رَ ] ( اِ ) ( اصطلاح موسیقی ) نغمه و آهنگی است از موسیقی قدیم. ( فرهنگ فارسی معین ) ( از آنندراج ). رجوع به رهاوی شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) نغمه و آهنگسیت از موسیقی قدیم.
رهاب . آبراهه . آبگذر و ممر آب

فرهنگ معین

(رَ ) (اِ. ) نغمه و آهنگی است از موسیقی قدیم .

فرهنگ عمید

= رهاوی

پیشنهاد کاربران

بپرس