( رَه بی رَه کِردِن ) راه را بی راه کردن؛ راه را بستن؛ مانع عبور شدن ( رَه بی ره کِردِن ) راه و بی راه کردن؛ راه درست را انتخاب کردن؛ چاره جویی کردن؛ تفکر جهت انتخاب مسیر درست؛ آزمون و خطا کردن جهت دستیابی به راه حل مناسب