رنگ یافتن. [ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) رنگین شدن. دارای رنگ شدن. رنگی شدن. ( بهار عجم ) : از می شه بس که رخش یافت رنگ کرد فراموش خورشهای بنگ.امیرخسرو ( در تعریف فیل از بهار عجم ).