سفید شدن، رنگ پریده کردن، سفیدکردن، سفید پوست کردن، رنگ چیزی را بردن، رنگ پریده یا سفید شدن
رنگ پریده یا سفید شدن
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
از رنگ شدن ؛ از ترس رنگ چهره را باختن. ترسیدن. رجوع به رنگ باختن شود :
دلاور نشد هیچگونه ز رنگ
میان دلیران درآمد به جنگ.
فردوسی.
دلاور نشد هیچگونه ز رنگ
میان دلیران درآمد به جنگ.
فردوسی.