رنگ پریده
/rangparide/
مترادف رنگ پریده: پریده رنگ، رنگ ورورفته، رنگ باخته، مات
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. آنچه رنگ طبیعی خود را از دست داده، رنگ رفته، کم رنگ شده.
مترادف ها
مخوف، ترسناک، ژیان، شوم، رنگ پریده، هولناک
نوک تیز، نزار، رنگ پریده، قله دار
زرد، کم رنگ، رنگ پریده، پژمرده، بی نور، رنگ رفته
کم رنگ، رنگ پریده، رنگ رفته
زننده، ترسناک، تیره، رنگ پریده، موحش، کم رنگ و پریده، بطور ترسناک یا غم انگیز، رنگ زرد مایل به قرمز
رنگ پریده
بی رنگ، بی مزه، کم رنگ، رنگ پریده، غیر جالب
کم خون، زرد، کم رنگ، رنگ پریده
رنگ پریده
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
شوریده رنگ. [ دَ / دِ رَ ] ( ص مرکب ) رنگ پریده. ( ناظم الاطباء ) . رنگ بگردانیده :
در این بود درویش شوریده رنگ
که شیری درآمد شغالی به چنگ.
سعدی.
|| کنایه از مردم رند و ملامتی. ( آنندراج ) :
... [مشاهده متن کامل]
بپرسیدم این کشور آسوده کی شد
کسی گفت سعدی چه شوریده رنگی.
سعدی.
در اوباش ، پاکان شوریده رنگ
همان جای تاریک و لعل است و سنگ.
سعدی.
یکی گفتش ای یار شوریده رنگ
تو هرگز غزا کرده ای در فرنگ.
سعدی.
در این بود درویش شوریده رنگ
که شیری درآمد شغالی به چنگ.
سعدی.
|| کنایه از مردم رند و ملامتی. ( آنندراج ) :
... [مشاهده متن کامل]
بپرسیدم این کشور آسوده کی شد
کسی گفت سعدی چه شوریده رنگی.
سعدی.
در اوباش ، پاکان شوریده رنگ
همان جای تاریک و لعل است و سنگ.
سعدی.
یکی گفتش ای یار شوریده رنگ
تو هرگز غزا کرده ای در فرنگ.
سعدی.
Pale در مورد جاندار
Discolored در مورد بی جان
Discolored در مورد بی جان