هزار آفرین بر می سرخ باد
که از روی ما رنگ خجلت ببرد.
صائب ( از بهار عجم ).
|| با ترسانیدن و بیم دادن رنگ از چهره کسی زایل کردن : چنان در راه غارت پی فشردند
که رنگ هندیان را نیز بردند.
حکیم زلالی ( از بهار عجم ).
آنکه گر صدمه قهرش متلاشی گردداز رخ خصم برد هیبت او رنگ عذار.
علی قلی بیک خراسانی ( از بهار عجم ).